English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (8673 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
energizer U منبع انرژی
energy supply U منبع انرژی
power supply U منبع انرژی
source of power U منبع انرژی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
Other Matches
virtual level U تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
pair production U تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
intrinsic energy U انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
line source U منبع خطی منبع شبکه
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
small reservoir at well top U منبع
resource U منبع
source code U کد منبع
reference U منبع
hotbed U منبع
water system U منبع اب
hotbeds U منبع
head spring U منبع
resourc U منبع
pools U منبع
pooled U منبع
wellspring U منبع
water supplies U منبع اب
rootstock U منبع
fount U منبع
references U منبع
water supply U منبع اب
cistern U منبع اب
supply U منبع
pool U منبع
supplied U منبع
fountains U منبع
fountain U منبع
origins U منبع
origin U منبع
supplying U منبع
source U منبع
cisterns U منبع
cisterns U منبع اب
cistern U منبع
receptacle U منبع
receptacles U منبع
voltage source U منبع الکتریسیته
authority U منبع موثق
information source U منبع اطلاعات
voltage source U منبع قدرت
source language U زبان منبع
source listing U لیست منبع
illuminant U منبع نور
image source U منبع تصویر
wellhead U منبع چشمه
incandescent source U منبع ملتهب
noise U منبع تغذیه
resource management U مدیریت منبع
source of power U منبع قدرت
excitation source U منبع برانگیختگی
thermal reservoir U منبع گرمایی
system resource U منبع سیستم
source routine U روال منبع
resource U منبع ممر
source document U سند منبع
source computer U کامپیوتر منبع
fountainhead U منبع خبر
source data U دادههای منبع
thermal reservoir U منبع گرما
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
voltage source U منبع ولتاژ
noises U منبع تغذیه
resource sharing U اشتراک منبع
second source U منبع دوم
heat supply U منبع حرارتی
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
source program U برنامه منبع
source register U ثبات منبع
store of value U منبع ارزش
light source U منبع نور
elevator boot U منبع بالابر
power supplay U منبع تغذیه
radiation source U منبع تشعشع
power supply U منبع تغذیه
magnetic storage U منبع مغناطیسی
isogenous U دارای یک منبع
cold water supply U منبع ابسرد
cold body U منبع سرد
cooling water supply U منبع اب سرد
elevated tanke U منبع اب هوائی
light point U منبع روشنایی
data source U منبع داده
lighting source U منبع روشنایی
message source U منبع پیام
current supply U منبع جریان
neutron source U منبع نوترون
electron emitter U منبع الکترون
power supplay U منبع قدرت
mains supply U منبع شبکه
aliunde U از منبع دیگر
original U منبع سرچشمه
mines U منبع مامن
mined U منبع مامن
mine U منبع مامن
resource file U فایل منبع
agency of communications U منبع ارتباط
source U منبع برق
source U منبع منشاء
attack origine U محل یا منبع تک
originals U منبع سرچشمه
power source U منبع قدرت
resource allocation U اختصاص منبع
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
power supply cable U کابل منبع قدرت
power supply cable U کابل منبع تغذیه
provenance U منبع [باستان شناسی]
line source U منبع خطی شکل
site of the find U منبع [باستان شناسی]
turn off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
archeological site U منبع [باستان شناسی]
turn-off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
source listing U لیست برداری منبع
power supply switch U کلید منبع تغذیه
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
cisterns U حوضچه ارامش منبع
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
cistern U حوضچه ارامش منبع
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
low frequency source U منبع فرکانس پایین
source data automation U خودکاری داده منبع
light source colour U رنگ منبع نور
candlepower U شدت نور یک منبع
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
motor U منبع نیروی مکانیکی
x ray source U منبع اشعه رونتگن
voltage source U منبع فشار الکتریکی
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
non renewable resource U منبع تجدید ناپذیر
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
bonanza U منبع عایدی مهم
bonanzas U منبع عایدی مهم
radix U پایه منبع اصلی
goldmines U منبع در آمد سرشار
motor- U منبع نیروی مکانیکی
authority U منبع صحیح و موثق
gravy trains U منبع در امد نامشروع
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
gravy train U منبع در امد نامشروع
adscititious U دارای منبع خارجی
goldmine U منبع در آمد سرشار
welding source U منبع جریان جوش
motors U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
lay in <idiom> U ذخیره منبع وموجودی چیزی
symbolic U نوشتن برنامه به زبان منبع
symbolically U نوشتن برنامه به زبان منبع
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
gravy trains U منبع درامد بدون زحمت
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
ghost signals U علایم راداری بدون منبع
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy train U منبع درامد بدون زحمت
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
data packet U منبع ارسال سری داده در یک بسته
switch U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
switched U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switches U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
deenergized U بی انرژی
energy U انرژی
energy line U خط انرژی
endrgized U با انرژی
energy barrier U سد انرژی
power U انرژی
vigor U انرژی
high energy U پر انرژی
powering U انرژی
exergonic U انرژی ده
powered U انرژی
zipped U انرژی
low energy U انرژی کم
powers U انرژی
energies U انرژی
zip U انرژی
vigour U انرژی
zips U انرژی
zipping U انرژی
isenergic U هم انرژی
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sagged U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
Recent search history Forum search
1Potential
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1cartridge
2انرژی تشکیل اتیلن
2انرژی تشکیل اتیلن
2انرژی پتانسیل
2انرژی پتانسیل
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1compensation depth
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com